زندگی خودش هدف است

 

 

چطور کسی که امکانات حیات، درش می لنگد و لحظه های زیادی پرت می شود و بلااستفاده می ماند می تواند بفهمد زندگی هدفی دارد یا ندارد؟ به من ابزارهایی داده شده برای زندگی. آیا وقتی این ابزار ها را کامل استفاده می کنم و هر لحظه بهشان آگاهم،  از خودم خواهم پرسید از هدف زندگی؟

 

هدف زندگی شاید همین باشد که من هر لحظه صداها را بشنوم و اطرافم را ببینم و بوها را درک کنم و حس کنم حتی این درد کوچک را که به خاطر درست ننشستن من روی صندلی آمده سراغ کمرم همین.

آیا وقتی به کلیت وجود خودم آگاه نیستم می توانم کلیت جهانم را که هدف زندگی در آن جاری است بشناسم؟ هدف زندگی وقتی آشکار می شود که کلیت زندگی درک شود و کلیت زندگی درک نمی شود وقتی من اینجا هستم و فکرم پرت شده به ناکجای توهم ناکی از جهان انتزاعی خیال. وقتی توجه هست واقعیت هست و وقتی فقط واقعیت هست حقیقت دیده می شود و حقیقت هدف زندگی است. هدف زندگی رسیدن به حقیقت جهان است. حقیقتی که هر لحظه در واقعیت محض اطرافمان در همین لحظه وجود دارد در حالیکه ما غرق شدیم در خواندن این کلمات بی ارزش و نمی شنویم صداهای اطرافمان را. گوش کنیم همین حالا . داریم از کفش می دهیم.


برچسب‌ها: زندگی خودش هدف است , هدف عشق , هدف زندگی , اندیشه زندگی , ,

تاريخ : شنبه 27 اسفند 1390 | 9:56 | نویسنده : ایــزدمهــــــــــــــــر |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 36 صفحه بعد

.: Weblog Themes By VatanSkin :.